به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Deal With

American: ˈdiːl wɪθ British: diːl wɪð
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • phrasal verb B2
    رابطه برقرار کردن با، سر و کار داشتن
  • phrasal verb
    رفتار کردن با، تا کردن با، جلوی کسی درآمدن، از پس چیزی برآمدن، سلوک کردن با، در افتادن با
    • - be easy to deal with
    • - آدم راحتی بودن، آدم خوش سلوکی بودن
  • phrasal verb
    (کار، فعالیت) به عهده گرفتن، پرداختن به، رسیدگی کردن به
  • phrasal verb
    (مسئله، پیش‌آمد) حل و فصل کردن، حل کردن
  • phrasal verb
    (بازرگانی) (سفارش) رسیدگی کردن به
  • phrasal verb
    (درباره کتاب، درباره فیلم) درباره‌ی ... بودن، مربوط به ... بودن، درباره‌ی ... بحث کردن
  • phrasal verb
    (بازرگانی) معامله داشتن با، خرید کردن از
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد deal with

  1. verb handle, manage
    Synonyms: act, approach, attend to, behave, behave toward, clear, concern, conduct oneself, consider, control, cope with, direct, discuss, get a handle on something, hack it, handle, have to do with, live with, make a go of it, make it, oversee, play, review, rid, see to, serve, take, take care of, treat, unburden, use
    Antonyms: mismanage

ارجاع به لغت deal with

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deal with» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deal with

لغات نزدیک deal with

پیشنهاد بهبود معانی